معنی دالای لاما

فرهنگ فارسی هوشیار

دالای لاما

(اسم) رئیس روحانیون تبت بزرگترین لاما.


دالای

مغولی دریا (اسم) اقیانوس، دریا.


لاما

فرانسوی شتر بی کوهان از جانوران شتر آمریکا


دالائی لاما

(اسم) رئیس روحانیون تبت بزرگترین لاما.

حل جدول

دالای لاما

برنده نوبل صلح در سال 1989 میلادی


دالای لاما (تبت)

برنده نوبل صلح در سال 1989 میلادی


لاما

شتر بی کوهان

سخن بزرگان

دالای لاما

دانش خود را به دیگران ببخش که روشی برای دستیابی به جاودانگی است.

سه اصل را دنبال کن: محترم داشتن خود، محترم داشتن دیگران و پاسخگو بودن در قبال تمام کنش های خود.

هرگاه به اشتباه خویش پی بردی، بی درنگ گامهایی برای درست کردن آن بردار.

بر این باور باش که عشق و دستاوردهای عظیم، در برگیرنده ی خطرهای بزرگ است. آنگاه که شکست می خوری، از شکست خود درس بگیر.

در ناسازگاری ها با افراد مورد علاقه ات، تنها به وضعیت کنونی بپرداز، گذشته را بزرگ نکن.

به یاد داشته باش، دست نیافتن به آنچه می خواهی، گاهی از اقبال بیدار تو سرچشمه می گیرد.

به یاد داشته باش، خاموشی گاهی بهترین پاسخ است.

برای قضاوت در مورد موفقیت خودت، ببین چه چیزی به دست آورده ای و در قبال آن چه چیزی از دست داده ای.

کامیابی خود را به داوری بنشین، از این روش که بدانی چه واگذارده ای تا کامیابی را به دست آوری.

آغوشت را به سوی دگرگونی بگشای، اما از ارزش های خود دست بر ندار.

در برابر دگرگونیها انعطاف پذیر باشید، ولی معیارها و ارزشهای خود را زیر پا نگذارید.

هر روز مجالی را صرف خلوت کردن کن.

اصول و بنیادها را فرا گیر تا به چگونگی شکستن آنها به گونه ای شایسته آگاه باشی.

تنها مقصود ما در زندگی، عشق ورزیدن به یکدیگر است. اگر از عهده این مهم بر نمی آییم، دست کم بکوشیم تا یکدیگر را نیازاریم.

فضای عشق در خانه ی تو شالوده ای برای زندگی ات به شمار می رود.

نیکو و آبرومند زندگی کن، آنگاه، به وقت سالخوردگی، هنگامی که به گذشته بی اندیشی، دیگر بار از زندگی ات لذت خواهی برد.

لغت نامه دهخدا

دالای

دالای. (مغولی، اِ) از املاک و رقبات دیوان آنچه بمواجب و رسوم لشکریان متعلق باشد. (و آنچه مختص سرکار سلاطین خاصه باشد اینجو نامیده می شود). (سنگلاخ میرزا محمدمهدی خان پشت ص 224): بنابر این مقدمات فرمودیم تا در ممالک و دیهها آب و زمین مواضعی که هر یک نزدیک و مناسب ایشان باشد از اینجو و دالای و مزارع آبادان و خراب ایلغامیشی کرده بموجبی که در دفاتر و قوانین ثبت است باسم اقطاع در هر هزاره ای معین گردانند و تسلیم ایشان کنند. (تاریخ مبارک غازانی ص 305).


لاما

لاما. (اِخ) کشیش بودائی تبت. نامی که به رؤسا و پیشوایان دین بودائی که در تبت و مغلستان انتشار دارد اطلاق گردد و اینان ماناسترها و عبادتگاههای این دو کشور را پر کرده اند و به این مناسبت مذهب بودا را مذهب لاما نیز مینامند. قائد اعظم این روحانیون و تمام پیروان آئین مذکور را «لاما» و یا «دالایی لاما» خوانند و اقامتگاهش شهر لهاسا کرسی تبت است. (قاموس الاعلام ترکی).

لاما. (اِ) نوعی از پستانداران نشخوارکننده که بالنسبه عظیم الجثه است و به آن شتر بی کوهان نیز گویند و بومی کشور پرو است.

لاما. (اِخ) نام کرسی بخش از ولایت باستیا در ایالت (کرس) فرانسه. دارای 515 تن سکنه.


دالائی لاما

دالائی لاما. (اِخ) رئیس لاماها، یعنی رئیس روحانیان بودائی کشور تبت.

فرهنگ معین

دالای

اقیانوس، دریا. [خوانش: (اِ.) = دولای: ]

فرهنگ عمید

لاما

نوعی شتر بی‌کوهان به رنگ خرمایی، سیاه، سفید، یا ابلق که در امریکای جنوبی پیدا می‌شود و قدش به یک‌ متر می‌رسد،

معادل ابجد

دالای لاما

118

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری